اگر نفهميده بودم كه نمي نوشتم! نمي خواستم پخش بشه.
قضيه يك اشارت كافيست و اينا بود.
اين پي نوشت هاي مكرر كه از زبان آيت الله جوادي آملي بود كمي... . نمي دانم.
ولي اين گرگان در لباس روحانيت واقعا تيغ در گلويمان بودند، رهبر كه ديگر جاي خود.
موفق باشيد
باباااااااااااااااااا وبلاگت غالبا حقيقت محوره.
نهضت سواد آموزي چرا شيرمحمدي رو بيسواد كردي پس؟
آري اينچنين بود اي برادر!
در ذهنم بعنوان جمع النقيضين جاگرفته ايد ولي وبلاگ و شناسنامه تون ولاييست و همين براي مصون ماندن از فتنه هاي سبز و سيه آخرالزماني كافيست . مثل من كمي تند وگزنده نظر ميدهيد اما فيدهايتان عاليست و وبلاگتان را مشتريام من كه مدتهاست بروز نشده ام شما شديد التماس دعا !
سلام خوشحالم كه بالاخره سوره رو پيدا كردم
ايا اين سوره امتداد راه سيد مرتضي است كه فقط صحبتش و شنيدم؟!
التماس دعا
شما از اين عبارت مخل مباني اسلام هر برداشتي بخواهيد مي توانيد بكنيد. اين خودش يك ايراد اساسي به قانون اساسي ماست كه راه براي برداشتهاي شخصي زياد دارد.
به هر حال اين را يادتان باشد همين شورشها و اغتشاشات و اعتراضات خياباني بود كه جمهوري اسلامي را محقق كرد. خوب بود مردم منتظر مي ماندند تا شاه به تجمعاتشان مجوز بدهد.
من اصلا دلم نمي خواهد با شما بحث كنم چون از نظر شما همه محكومند و حرف درست فقط حرف شماست. از اين قياس احمقانه قطار معلوم است چه طور فكر مي كنيد.
در مورد آقاي هاشمي هم بايد اين شعر را يادآوري كنم (يكي بر سر شاخ بن مي بريد).
آخرش هم معلوم است.
اصل ??: تشکيل اجتماعات و راهپيماييها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مباني اسلام نباشد آزاد است
اصل ??: هيچکس را نميتوان دستگير کرد مگر به حکم و ترتيبي که قانون معين ميکند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام بايد با ذکر دلايل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهيم شود و حداکثر ظرف مدت بيست و چهار ساعت پروندهي مقدماتي به مراجع صالحه قضايي ارسال و مقدمات محاکمه، در اسرع وقت فراهم گردد. متخلف از اين اصل طبق قانون مجازات ميشود.
بخشي از اصل ?: هيچ مقامي حق ندارد به نام حفظ استقلال و تماميت ارضي کشور آزاديهاي مشروع را، هر چند با وضع قوانين و مقررات، سلب کند
سلام سوره
خداقوت
در مورد پستتون حرفي ندارم، يعني علمِ نظردادن ندارم.
در موردِ لينك ممنون از لطفتون.
سلام عليكم
ممنون از تشريف فرمايي و نظري كه داديد. موافقم
اگر خدا بخواد در وسعت وقت مطالب وبلاگتون را مي خوانم
سلام.
آره منم اين داستان قطار يادم هست . و چقدر هم ناراحت كننده است . اين حقيقتيه كه ما قدر مرده ها رو بيشتر از زنده ها ميدونيم .
و متاسفانه نه تنها برخي كلمات رو بر عكس مي فهميم . بر عكس هم عمل ميكنيم . يه پارادكس عجيب غريب !!! مثل :
بي فرهنگي # تمدن وحشيگري # گفتگو كپي كردن از مفاهيم پس زده و برگشت خورده غرب # اصلاحات و .......
نميدونم چكار بايد كرد . يعني ميدونم . اما چطوري و از كجا ، اينو نمي دونم . بهتر بگم تقريبا ً نميشه .
بگذريم . يه تسلسل . ما همان بار گرانيم كه بر دوش خوديم . جدي نگيردا . اين حال و روز ماله اين اوضاع ِ .