سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/3/31
4:2 صبح

کسی از تاریخ درس نگرفت!!

بدست سوره در دسته امام خمینی، آیت الله خامنه ای، بنی صدر، شورای نگهبان، انتخابات، میرحسین موسوی، مریم رجوی، منافقین خلق، ضد انقلاب

حضرت علی در وصیتی به امام حسن مجتبی فرمودند: « ای حسن؛ گذشتگان چراغ راه آیندگانند؛ از گذشتگانت بیاموز قبل از آنکه آیندگانت از تو بیاموزند.»(با مکس و تعمق خوانده شود)

پیش از این در "عبور از خط ترمیدور" گفتم که انقلاب های بزرگ مرحله ای بنام ترمیدور دارند که این مرحله آنها را برای همیشه افاجعه هاشمیز اهداف خود دور میکند. در  "سید ابوالحسن موسوی" نیز اشاره کردم این آقایان رفتارشان دقیقاً عین رفتار و سیاست بنی صدر و منافقین شده و بعضی ها هم حرکات و رفتاری شبیه حرکات منتظری از خود بروز میدهند. قصد جسارت ندارم ولی بهتر است هاشمی از رفتار فرزندانش برائت بجوید. در "سیر من الحب الی بغض" نیز پیش از سخنان رهبری از وضع بوجود آمده توسط میرحسین به نفع مجامع غربی انتقاداتی داشتیم. اما بنا داشتم مطلبی درباره معلم شهیدم دکتر علی شریعتی بنویسم که بنا به دلایلی به بعد موکولش کردم. و فقط سالگرد ارتحال وی و شهادت داماد لبنان، چمران را گرامی میدارم.

اما دیروز سالگرد دیگری هم بود؛ سالروز آغاز عملیات مسلحانه منافقین  وعزل بنی صدر. خب من قبل از صداوسیما تحرکات موجود را تشبیه کردم و حالا چند نکته ای میگویم.

بنی صدر بیش از ده هزار نیروی مسلح منافقین را در خدمت داشت. ده یا دوازده ملیون رای آورده بود. امام، دوسالی مراعاتش را کردند و سعی در مدیریت و مدارا با وی داشتند اما وقتی دیدند اصلاح شدنی نیست و لجاجت میکند شرایط را برای عزل وی محیا کردند.

همین سیاست در مورد منتظری اعمال شد. دو سالی امام سعی در هدایت شیخ علی داشتند ولی وقتی بجای برائت  جستن از مهدی هاشمی، مخالفت با وی را از حسادت گروهی خاص دانست دیگر امام مهلتش ندادند و عزلش کردند!(+) همان روزگار امام فرمودند: « سطون ولایت فقیه را به زیر خاک میکنم». امام پیش از آن  نیز منتظری را "عالمی جلیلقدر و مجاهدی خستگی ناپذیر" خوانده بودند؛ ولی وقتی مسئله قانون و مصالح نظام پیش آمد و حرف از حفظ ماهیت نظام شد؛ امام تعارفی حتی با "حاصل عمرشان" نداشتندوقتی آدم سوسک میشود. همان موقع حداقل نیمی از نیروهای نظامی شعارشان این بود: «قائم مقام رهبری - آیت حق منتظری». حتی بخاط عزلش جنگی مسلحانه در برخی نقاط کشور راه انداختند. گروهی می گویند شکست کربلای 4 نقشه طرفداران منتظری بود که طرح عملیات را از پیش لو داده بودند. اما حضرت امام کاری با این تهدید ها و این خیانت ها و حتی این اقدامات خانمان برانداز نداشتند و کاری را که صحیح بود انجام دادند.

باید بگویم که: چو غرش شیران بر این ملک گذشت ورفت؛ این او او سگان شما نیز بگذرد. میخواهم بگویم امروز کمتر بخشی از نیروهای نظامی ما وفادار به "..." است، که آنهم یک شبه جمع میشود. امروز هیچ سازمان مسلح سازماندهی شده ای برای تهدید اصل نظام در کشور وجود ندارد. ما مانند دوران بنی صدر و منتظری در آغاز یا رکود جنگ نیستیم ، بلکه امروز در یکی از مقتدرترین دوران نظاممان سیر میکنیم . پس هرچه قدر این بی قانونی بیشتر طول بکشد چهره های نفاق بیشتری در داخل یا خارج کشور رو میشود. اما بهتر است آقایان مسیرشان را اصلاح کنند زیرا جانشین خلف امام، خیلی جدی سیاست امام را پیش گرفته است.

نتیجه بحث اینکه: هگل خیلی به تاریخ معتقد بود؛ بقدری که دم از تکرار تاریخ میزد. هگل را گفتند بزرگترین درسی که از تاریخ گرفتی؟ گفت:  "کسی از تاریخ درسی نگرفت". حالا اینها به نظر شما درس گرفتند؟ یا دارند میسوزند وچراغ میشوند؟

حالا چرا رهبری با رای گیری مجدد با علم بر اینکه این دوره در آرای میرحسین ریزش بوجود می آید موافقت نمیکنند؟ بهمان دلیل که با وجود قدری تقلب آراء مجلس6 را تایید کردند. دلیلش در سیاست امام بود.

درس تاریخی امام برای تاریخ اینکه؛
امام با کسی تعارف نداشت ولی وقتی "دانشجویان پیرو خط امام" نامه ای آوردند که اثبات میکرد بنی صدر جاسوس بوده؛ امام اصل و کپی نامه را گرفتند و زیر بالشت خود گذاشتند و گفتند: بروید! امام نگذاشت کسی نامه را منتشر کند. تا زمانیکه مردم به فراست دریافتند بنی صدر نالایق است. تا هنگامی که سیستم قانونی کشور به این نتیجه رسید صلاح در عزل بنی صدر است.  امام بنا را بر سیر طبیعی امور گذاشتند گرچه دوسال تمام هزینه دادند. امام گذاشتند پرده های نفاق در افتد همین سیاست امام، سیاست رهبر است. اگر امام نامه را منتشر میکرد هروقت کسی با رییس جمهوری اختلاف داشت، نامه جاسوسی رو میکردند و قانون بی رنگ و بو میشد. همان دلیلی که باعث شد بنی صدر رئیس جمهور بماند، باعث شده انتخابات این سری ابطال نشوند. تا در آینده کسی بهانه نکند و تا قانون بی رنگ و بو نشود. دیگر اینطور هرکسی  بهانه ای میابد برای عبور از قانون.

اما مبحث دیگر:
جوانتر که بودم برآن شدم "عهدنامه مالک اشتر" را با "شهریار" ماکیاولی مقایسه کنم. در شرح علامه جعفری بر عهدنامه که کمی از خود عهدنامه پیچیده تر است خطاب به مالک آمده است؛ مالک به روح حساس تاریخ و فادار باش _این تعبیر علامه است وبعد تعبیر خورد را شرح می داد_  که مصر کشوری کهن است و با تاریخ وفرهنگی اصیل. شاید کاری خلاف حق نباشد ولی با توجه به تاریخ و فرهنگ کهن مصریان، تو باید از آن کار بپرهیزی و از مسیر دیگری وارد شوی.

امروزه تمام ضد انقلاب یک صدا شده. دیروز ابوالحسن بنی صدر فضای ایران را برای اولین بار سه بعدی خواند.(تحلیل این جمله مسخره به عهده خودش، من بی تقصیرم).انسان مسخ و میمون شده
 رئیس جمهور در تبعیدمان مریم رجوی نیز فرمودند که مردم صف بندی کنند برای لغو انتخابات و مردم بیرون از کشور متحد شوند تا با حرکت اصلاح طلبان برای لغو انتخابات اعلام همبستگی کنند. ( البته در حاشیه این مراسم ایشان موقع شکستن گردو با دمبشان به خودشان صدمه جدی وارد کردند).
 حتی رضا میرپنج ، شاه بی تاج و تخت و البته بی وتن مان (به معنای بی رگ و ریشه) هم ابراز خوشحالی کرد.
گیرم جناب میرحسین و همسرشان چیز و چیز هستند و نمیتوانند از تاریخ استدلال کنند؛ آدم که هستند پس میتوانند بفهمند چه وجهه ای برای نظام ساخته اند! میتوانند بفهمند این گونه حرکت حتی اگر بر فرض محال به حق باشد، چه عواقبی برای اصل نظام و انقلاب داشته است! کشور ما بطور کلی به زیر تیغ رفت، بشکلی که هم اکنون موجی در جهان بوجود آمده که گمان میکند ایران کشوری مانند عراق یا کره شمالیست! اگر هنوز این افساد طلبان دم از انقلاب و قرآن میزنند باید مسیر خود را به مسیر قانونی تبدیل کنند تا مسئله حل شود. ولی اینها گویا نه شورای نگهبان را قبول دارند و نه قانون را و نه حتی رهبری را.  پس لااقل از مجلس خبرگان رهبری پیروی کنند. کسی که به هیچ کدام از اینها تن در نمیدهد، مسلماً از دایره نظام و انقلاب و امام خارج است.
اما باید خدمتتان عارض باشم که گویند؛ نرود میخ آهنی در سنگ. آنکه خواب است به تلنگری ناچیز بیدار میشود ولی آنکه خود را بخواب زده با لگد هم نمیتوان بیدارش کرد. (تند وبا عصبانیت خوانده شود)

عزیزان مسئله پیچیده تر از ایننوعی ضد انقلاب در منقرض شده حرف هاست. گروهی نه سیاست خارجی دولت و نه سیاست داخلیش را میپسندند. اینها از پشت گرمی رهبری و احمدینژاد عصبانیند و مملکت را بطور کل خارج از کنترل خویش فرض کرده اند،همین جریان است که  این بلوا را فراتر از میرحسین مدیریت می کند و اهدافی بالاتر دارند.

حرف خیلی طولانی شد و میترسم که خوانده نشود اما خلاصه میگویم؛ زمان بنی صدر خیلی به بهشتی فشار می آوردند و فحاشی میکردند. بهشتی برای مسئلت پیش امام رفت و گفت: « میخواهند به شما حمله کنند ولی چون نمیتوانند، حرفشان را بر علیه من میزنند.» احمدینژاد قابل قیاس با بهشتی نیست. ولی کسانیکه میخواستند به رهبری بزنند؛ چون نمیتوانستند به او حمله میکردند. حملات چهار سال گذشته نیز از همین سیاق بود. اما حالا گویا پرده ها کلاً دارد دریده میشود.

آری تاریخ اینچنین در ایران تکرار میشود.

لا حول و ولا قوة الی بالله

بقلم سوره


88/1/27
12:0 عصر

اندر معانی رجل

بدست سوره در دسته آیت الله خامنه ای، قانون اساسی، شهید بهشتی، شورای نگهبان، رئیس جمهور، حقوق زنان، رئیس جمهور زن

اندر معانی «رجل»
بسم اله و سلام، احوالتون؟
رئیس جمهور زن، بودن یا نبودنش؛ مسئله این است که بالاخره معنی کلمه رجل مرده یا شامل زن هم میشه؟
براستی در مورد اصل 115 قانون اساسی ابهامی وجود داره؟ هر دوره قبل از انتخابات بگونه ای فضا سازی میشود که گویا ابهامی در قانون اساسی است. برای کشف پاسخ این سوال باید به قول حقوق دانان به قانون گذار رجوع کرد. شهید بهشتی بدرستی معمار قانون اساسی ایران لقب گرفته؛ که بعد از تصویب این اصل از قانون اساسی خود در مصاحبه ای گفت: « نظر من بر این بود که بر اساس آیهء شریفه ( رجالٌ صدقوا ما ...) مصداق کلمهء رجل را هم مرد و هم زن در نظر بگیریم ولی نظر دوستان چیز دیگری بود؛ که نظر دوستان رای آورد و تصویب شد.»
جدای از منظور قانون گذار باید خدمت دوستان عرض کنم نظر رهبری بر اساس خود قانون اساسی در تفسیر قانون اساسی تعیین کننده نمی باشد، و در عمل نظر ایشان فقط میتواند به صورت نظر مشورتی مورد توجه قرار گیرد. حال چه ایشان نظر شهید بهشتی را درست بدانند یا چه نظر مصوب مجلس خبرگان قانون اساسی را. البته تفسیر قانون اساسی بر عهدهء شورای نگهبان است که در عمل این شورا نظر تفضیلی خود را با نظر رهبری هماهنگ میکند، ولی از لحاظ حقوقی لازم نیست حتماً بنا بر نظر رهبری قانون اساسی را تفسیر کنند. ضمناً شورای نگهبان مختار است هرگاه که خواست تفسیر کلمهء رجل را به زنان نیز تعمیم دهد و برای تفسیر جدید از قانون نیاز به اجازه کسی ندارد.
در پایان باید از تلاش نویسنده فصل انتظار برای کشف حقیقت تشکر کنم و امیدوارم گستاخی مرا ببخشید ولی لازم میدانستم هم به نظر شهید بهشتی اشاره ای کنم و هم در مورد سیستم تفسیر قانون اساسی. ضمناً این یک بحث حقوقی، تاریخیست و به نظر شخصی بنده ربطی ندارد. یاعلی مدد

بقلم سوره


88/1/22
9:7 صبح

من آمده ام... (بهمراه یادی از مردان میدان)

بدست سوره در دسته شهدا، فرهنگ شهادت، امام خمینی، شهید آوینی، دفاع مقدس، آیت الله خامنه ای، شهید رجایی، شهید صیاد شیرازی، انقلاب اسلامی، بنی صدر

بسم اله
با سلام خدمت شما
ابتدا باید عرض کنم من بیشتر فعالیتم را در وبلاگ حیرتکدهء عقل انجام خواهم داد؛ انشاء الله. شاید سوال پیش بیاید چرا؟ چون بی تکو تعارف؛ من در جذب مخاطب برای وبلاگم ضعیف هستم و وقت کافی برای تبادل لینک، گذاشتن کامنت روی وبلاگ دیگران، ارتباط با سایت های خبری وغیره وذلک نمی گذارم. همین همکاری من با شاهد بعد 2سال اصرارش برای زدن وبلاگ مستقل شکل گرفت؛ که بالاخره در اولین چتی که در طول عمرم انجام دادم به او گفتم اگر حاضر به اشتراک با من در وبلاگش هست؟ یاعلی. او هم با سوزاندن اولین مطلبم از من به گرمی زیاد استقبال کرد. گرمی که روزی آتشش دامانش را خواهد گرفت. بهر حال خوشحال میشوم یا در وبلاگ خودم یا در وبلاگ دوستان پذیرای شما و نظراتتون باشم.
مردان میدان
پریروز سالگرد شهید آوینی وشهید صیاد را با هم در تهران برگزار کردند!چیز زیادی  برای گفتن نیست ، تنها چند برداشت شخصی کوچک. اول باید اشاره کنم که یک رهبر یا مدیری که مدبر است، باید کارگزاران خوب پیدا کند و کارگزاران خود را خوب بشناسد تا بتواند به اهداف مورد نظرش برسد. این همان نکته پیوند شهید صیاد، شهید آوینی و شهید رجائی است! چرا تعجب؟ جای تعجب نیست. آنروزگاران که ریاست جمهوری بدست آیت اله زاده ای به نام بنی صدر افتاده بود تمام هم وغمه نیروهای انقلاب، محدود کردن بنی صدر با نخست وزیری کوشا و مکتبی بود و این چنین بود که برای اَولین بار حجة الاسلام خامنه ای بفکر نخست وزیری رجایی افتاد؛ نخست وزیری که با رئیس جمهور شدنش گامی دیگر بسوی شهادت برداشت.

در همین ایام سرهنگ صیاد شیرازی به فرماندهی نیروی زمینی ارتش رسیده بود، این امر چندان خوشایند بنی صدر نیست، پس با گرفتن پست فرماندهی کل قوا از امام صیاد را از مسئولیت خویش عزل میکند. در میان نیروهای انقلاب اینبار نیز تنها حجة الاسلام خامنه ای متوجه خطر حذف صیاد میشوند و بارها در جلسات مختلف خدمت امام از کار بنی صدر گله میکنند. گرچه امام به دلیل سیاست مدیریت ومدارای خویش در آن زمان با بنی صدر و همچنین برای حفظ آرامش میان مسئولین چندان به این موضوع توجه نمی کنند ولی با فرار رئیس جمهور خائن؛ صیاد با عنایت آقای خامنه ای به مسئولیتی که به حق لیاقتش را داشت بازمیگردد. انتسابی که با مرور زمان و رسیدن جنگ به دوران اوج خود حکمتش عیان میشود.
در خاطرات برخی از مسئولین کشوری مانند آقای رفسنجانی هم نگرانی آقای خامنه ای از عزل صیاد دیده میشود_امری که برای خود ایشان نیز علی السویه بوده_ و هم میتوان به مدیریت قوی صیاد در جنگ پی برد.
در خاطرات هاشمی بارها وبارها درباره جلسات مربوط به آینده جنگ اشاره میشود که؛ سپاه چندان طرح منظمی برای عملیات های آینده ارائه نداده است! ولی برنامه ارتش (سرهنگ صیاد شیرازی) کاملاً جامع و مشخص است. این گلایه هاشمی از بی برنامگی سپاه چندین بار تکرار میشود. حتی در عملیات هایی که از نظر طراحی کلاسیک دارای ایراد بود وارتشیان دل به کار نمیدادند این صیاد است که ارتش را درخط نگه میدارد. (اگر به نشریات امروز ارتش نگاه کنید هنوز ارتشیان عملیات بیت المقدس و کربلای5 را کاملاً شکست خورده _ بر روی کاغذ_ میدانند و شکست عملیات کربلای4، را نیز گواه خود برمیشمرند. در مطلبی که سال گذشته در یکی از نشریات ارتش خواندم نویسنده فوق العاده بر شکست در عملیات کربلای4 مانور میداد و میگفت  نشان میدهد طراحی عملیات حتماً باید از اصول کلاسیک برخودار باشد، علاقه نویسنده به مورد مثالش بقدری بود که گویا از شکست سپاه در این عملیات حسابی خوشحال است!!) حال فکر کنید ارتشی این چنین اگر در دوران جنگ تحت رهبری صیاد نمیبود آیا در عملیات بیت المقدس یا عملیات های مشترک دیگر حاضر بود با سپاه همکاری کند؟
سرانجام عنایت خاص آیت الله خامنه ای حتی در دوران رهبری شان به صیاد ادامه پیدا کرد واین عشق وعلالقه دو طرفه باقی ماند به نحوی که من شنیدم ایشان یکبار، ستاد مشترک نیروهای مسلح را دژ مستحکم خویش خواندند. تا با شهادت صیاد وبوسهء رهبری بر تابوت مالک اشترشان این عشق وعلاقه جاودانه تاریخ شود.

واما آوینی ملعون کسی که هنر اسلامی را منحط میدانست!!!
از جهت دیگر کسی که در احوالات آوینی تحقیق کرده باشد؛ میداند که بعد جنگ چپ و راست هر دو یک نکته مشترک داشتند: آنهم کوبیدن آوینی بود. به او رحم نمیکردند. و سیدمرتضی تنها با عنایت خاصه رهبری توانست به حیات فرهنگی هنریش که صد البته سیاسی هم شده بود ادامه دهد. حتی در آن ایام روایت فتح مدعیان دیگری پیدا کرده بود. همهء آقایان را تا زنده سعی در نفله کردن آوینی داشتند؛ اما بعد از شهادتش؛ سید شهیدان اهل قلم خواندنش توسط آیت الله خامنه ای او را از جلگه نویسندگان خائن و منافق به جمع مذهبی ها باز گرداند. اگر نبود این اصطلاح ظریف رهبری درباره او مطمئن باشید امروز اکثریت ما آوینی را از جناح مخالف حزب الله میدانستیم!
بعد این تاییدات ورق برگشت. یکی از دشمنان قسم خورده اش (مدیر مسئول کیهان)  بناچار با خفت استعفا داد و دویار دیرینش، سعید صادقی (عکاس دفاع مقدس) و سید مهدی شجایی با نواختن سیلی به گوش مدیر مسئول رسالت (شما بخوانید رضالت) بغض های فرو برده خویش را آرام کردند. گرچه مردم فراموش کارند و بعد از مدتی همان جناحی که نقش کمی در ذبح کردن آوینی نداشت؛ بازگشت و آوینی را قهرمان خود تبلیغ کرد.
بغیر از این 3بزرگوار کسان دیگری را نیز من با این اطلاعات ناقصم میشناسم که از تاییدات خاص رهبری بهره میگیرند.
آخرین نمونه احمدی نژاد است که در این 4ساله با وجود انتقادات متفاوتی که به جنبه های مختلف عملکرد مردان دولتش وارد است؛ بازهم رهبری حرکت کلی دولت و جهت دهی اهداف دولت را تایید نموده و ایشان را مورد الطاف خود قرار میدهند. تجربه نشان میدهد که تاییدات ایشان چند سال بعد حکمتش عیان میشود _حتی خود ایشان اشاره مستقیم داشتند که نتیجهء بعضی کارهای دولت در چند سال آینده مشخص خواهد شد_ من مطمئن هستم اگر نبود این عنایات خاصه، دولت فعلی به دلیل حجم عجیب وغریب تخریب ها و دشمنی ها حتماً از پای در می آمد.
والسلام

<      1   2